از جمله افکار جالبش در کتاب سبز این دو ایده بوده است: " کودک را مادرش تربیت مى کند. زن ، مؤنث است و مرد مذکر." البته او حرفهاى زیادى از این قبیل زده است که اندیشمندان هنوز در تفسیرشان مانده اند. لیکن بعضى از حرفهایش را با استفاده از سایر تالیفاتش باید فهمید.
مرگ مذکر است یا مونث ؟
مثلا او در کتابى به نام "مرگ" مى نویسد: " باید تحقیق کرد و فهمید که مرگ، مذکر است یا مؤنث. اگر مذکر بود که باید در برابرش سرسختانه ایستاد و تا به آخر جنگید. اما اگر مؤنث بود باید تا انتها و با تمام وجود تسلیمش شد."
ظاهرا مخالفان داخلى و خارجى قذافى یا این سخنان را نخوانده اند و یا اینکه آنرا جدى نگرفته اند، و گرنه فرمانده کل نیروهاى ائتلاف یا رئیس مجلس انتقالى را " زن " انتخاب مى کردند و این همه خود را به دردسر نمى انداختند ! البته حدس قذافى در کتابش این بوده است که مرگ مذکر است و این حداقل در مورد خود قذافى صدق کرده است.
هانى عیاش توضیح مى دهد سرهنگ معمر قذافى تالیفات دیگرى هم دارد که از جمله آنها می توان به " زمین زمین "، "روستا روستا " و "خودکشى فضانورد " اشاره کرد. او انواع نوشته ها و ساعت ها سخنرانى در کارنامه خود دارد. لیکن مهمترین موضوع مورد اهتمامش " توده ها " (الجماهیر) بوده است. او از امت حاضر در صحنه و مردم بپاخاسته بارها سخن گفته است.
پیش بینی سرنوشت دیگران
تلویزیون العربیه صحنه اى از یک فیلم نسبتاً قدیمى را نشان مى دهد که قذافى در درون خیمه رنگى و معروفش مشغول ارایه رهنمود است. وى مى گوید: اگر توده ها بپا خیزند هیچ چیزى جلودارشان نخواهد بود. اگر در گوشه اى از جهان عرب، در مسجدى تظاهرات شود با این وسایل ارتباط جمعى به همه جا راه مى یابد و گسترده مى شود.
پیش بینى قذافى براى خودش هشداردهنده نبود. از قدیم گفته اند "مرگ حق است اما براى همسایه". او در کتاب "فرار به جهنم" نوشته است: پست ترین نوع طغیانگرى، گردنکشى فردى است که مى داند به وسیله جمع یا حتى به دست عصیانگر دیگرى فرودست تر از خودش به زیر کشیده مى شود."
شورش توده ها
این رهبر فرزانه مى نویسد: " سخت ترین و مقاومترین طغیان ها، شورش توده هاست. زیرا کسى نمى تواند جلوى سیل توفنده بایستد. چقدر من توده هاى بپاخاسته را دوست دارم، توده هایى که زنجیر اسارت پاره کرده اند، آقا بالاسرها را سرنگون ساخته اند و شاد و آزاد مى روند تا آینده خود را بسازند. ولى از سوى دیگر چقدر من از این سیل خروشان مى ترسم. این احساس دوگانه ام، همچون احساسم نسبت به پدرم مى باشد. توده ها را مانند پدرم دوست دارم و از آنها مانند او مى ترسم."
لنگ کفش
لیبیایى ها در شرایط سخت تحولات کنونى ، ادا و اطوارهاى قذافى را با طنز و شوخى بیاد مى آورند. اما بعضى از رفتارهاى او بسیار عجیب تر از آن بود که بتوان فقط به آنها خندید. مثلا آن گونه که هنوز در خاطره ها هست و به "فرانس پرس" اطلاع داده شده، قذافى هر وقت از یک برنامه تلویزیونى خوشش نمى آمد دستور مى داد تصویر کارتونى لنگ کفشى را ساعتها از همان کانال نشان دهند. به همین سادگى! تازه کسى از مجریان و دست اندران برنامه ها جرات نمى کرد روال کار عادى خود را متوقف کند، زیرا ناگاه ممکن است از سوى رهبر، دستور از سرگیرى برنامه ها داده شود.
آب پاشی به صورت شهردار
مى گویند قذافى روزى از تلنبار شدن زباله ها در پایتخت خبردار شد. لذا هم شهردار را در یک روز طوفانى مجبور به جمع کردن زباله کرد و هم دفتر شهردار را مشرف بر محل دفن زباله ها قرار داد. او روزى هم متوجه شد که چمن هایى در جایى از پایتخت خشک شده است. از شهردار علت را پرسید و جواب شنید که آب کم است. لذا شلنگ آبى آورد و به صورت شهردار پاشید و گفت: حالا آب را مى بینى؟!
حل مشکل مسکن
حل مشکل مسکن به شیوه قذافى نیز حکایتى دارد. مى گویند چند ماه پیش از شروع انقلاب علیه وى، دستور داده بود هر کس مسکن ندارد برود در هر جایى که بتواند ساکن شود. این بود که خیلى ها به واحدهاى نیم ساخته هجوم آوردند و براى پلیس مشکل ساز شدند.
صدای شتر
رفتار قذافى با سران و شخصیت هاى جهانى هم خالى از ادا و اطوار نبود. مثلا زمانى کوفى عنان دبیر کل سازمان ملل متحد به سراغ قذافى در شهر سرت زادگاهش رفته بود تا مجابش کند "عبدالباسط مقرحى" متهم ماجراى سقوط هواپیماى امریکایى در لاکربى اسکاتلند را تحویل دهد. شب هنگام که مذاکره در جریان بود پشت خیمه قذافى شترى را به دستور وى بسته بودند. ماموران بطور مکرر شتر را آزار مى دادند و صدایش را در مى آوردند. عنان مى پرسید که آیا این صداى شیر است که مى شنود؟ رهبر و اطرافیانش مى خندیدند و مى گفتند: نه بابا، شتر است، نگران نباشید.
گرد و خاک خیمه
زمانى نیز قذافى در حضور ژاک شیرک از رئیس تشریفات خود خواسته بود، خیمه و خرگاهش را آب و جارو کند و آن بیچاره هم کرده بود. تا جایى که گرد و خاک هم برخاسته و جز به فرمان رهبر، جاروکشى متوقف نشده است!
عشق به کوندلیزا رایس
قذافى که در یک آلبوم در دفترش عکسهاى جالبى از کوندالیزا رایس وزیر خارجه سابق امریکا در کنار وى یافت شده است، این خانم را 6 ساعت براى دیدار خود منتظر گذاشته و بعد هم با او دست نداده است.
پذیرایی ساده
از جمله ادا و اطوارهاى رهبر سرنگون شده لیبى این بود که جلوى بعضى از مهمانانش فقط یک سیب در یک ظرف مى گذاشت، آن هم بدون کارد و چنگال. شاید
مى خواست زهد خود را نشان دهد یا از پذیرایى سمبلیک خوشش مى آمد!
قذافی به تاریخ پیوست.
کی می شود که ماهم به تاریخ بپیوندیم؟!